جنگی بزرگ در صداوسیما در جریان است. حذف عادل فردوسیپور و تعطیلی برنامه نود و جنجالهای مدیر جدید شبکه 3 و پخش مستندهای جنجالی علیه چهرههای بزرگ فرهنگی مانند شاملو تنها نوک قله یخ است. محسن یزدی، قائممقام علی فروغی در شبکه 3، برنامه تیم مدیریتی جدید را «شکستن بتهای ساختهشده» اعلام کرده است و میگوید: «یکی از ضعفهای بزرگ مراکز تولید فرهنگی این است که سفارشدهنده نیستند. البته منظور این نیست که کاری را به هنرمند حقنه کنیم، بلکه در یک شرایط تعاملی محصولی را تولید میکنیم. اما قطعاً یکی از حوزههای ما شکستن بتهای ساخته شده است. رویکردمان یک کار هیجانی نیست بلکه به چهرههایی که منطقه ممنوعه بودند، میپردازیم».
سخنان این مدیر جدید صداوسیما که پیشتر رئیس مرکز مستند حوزه هنری انقلاب اسلامی بوده، صورتبندی بخشی کوچک از یک جنگ بزرگ است. جنجالهای علی فروغی نیز که از ریاست بسیج صداوسیما به مدیریت مهمترین شبکه این سازمان منصوب شده است نیز همه ماجرا نیست.
کودتایی خزنده در بخشهای مدیریتی و تولیدی صداوسیما آغاز شده است و نسل مدیران و برنامهسازانی که عمدتاً در دوره علی لاریجانی و عزتالله ضرغامی به صداوسیما وارد شدند، عرصه را به نیروهایی جدید و جوان واگذار میکنند که خود را «جبهه فرهنگی انقلاب» میخوانند.
جبهه فرهنگی انقلاب علیه نسل اول سپاه
طرف پیروز در این کودتا گرچه خود غالباً نیروهای مامور به خدمت سپاه و بسیج در صداوسیما هستند ولی تفاوتشان با طرف مغلوب در آن است که برخلاف مدیران پیشین که خود را متعلق به نسل مؤسسین سپاه میدانستند آنها خود را نیروهای «نسل جدید سپاه» میدانند. موج تغییرات مدیریتی در صداوسیما با فاصلهای معنادار از تغییرات در فرماندهی سپاه پاسداران رخ داده است. نسل اول سپاه یا نسل مؤسسین از زمان فرماندهی عزیز جعفری بر این نهاد بتدریج از ساختار اجرایی و فرماندهی سپاه خارج و به بخشهای کماهمیتتر منتقل شدهاند. این تغییرات در موج دوم به سازمانها، مؤسسات و نهادهایی تسری پیدا کرده است که تحت نفوذ سپاه قرار دارند. تغییرات در صداوسیما نیز تابع این تحولات است.
نسل مدیران سپاهی علی لاریجانی در صداوسیما، مانند اصغر پورمحمدی، علی دارابی، مرتضی میرباقری، مهدی فرجی و محمدرضا جعفری جلوه بیشتر بر مدیریت کلان شبکه و پروژههای مالی بزرگ متمرکز بودند و جز برنامهسازی موردی غالباً در تولید محتوا دخالت مستقیم نداشتند. نیروهای جدید سپاه یا آنچنان که مایلند نامیده شوند «جبهه فرهنگی انقلاب»، برخلاف نسل قبلی صرفاً به مدیریت کلان شبکهها اکتفا نکردهاند و با همراهی نسلی از برنامهسازان از سفارش تا تولید محتوا و پخش را نیز مدیریت میکنند.
گرچه هدف نخست این مجموعه تأسیس صداوسیمایی موازی صداوسیمای فعلی بود ولی احتمالاً به دلیل مغایرتهای قانونی، تسخیر و تغییر صداوسیمای فعلی بهجای آن قرار گرفت. تأسیس شبکه افق در خرداد ماه 1393 و ورود پرقدرت تولیدات این 3 موسسه در کنار ورود نسلی جدید از چهرههای رسانهای و برنامهساز، نسلی جدید را به بطن صداوسیمای جمهوری اسلامی وارد کرد که غالباً به شکل مستقیم در مجموعه رسانهای سپاه پاسداران دستهبندی میشدند.
دستمزد بسیار بالای این موسسهها برای تولید محتوا سبب شده است که نیروهای حرفهای در بخشهای مختلف بهصورت پروژهای با این موسسه همکاری کنند. نیروهای جوان وابسته به سپاه نیز در کنار این نیروهای حرفهای دوره کارآموزیشان را طی میکنند. در بخش مدیریتی نیز از ابتدا ترکیبی از نیروهای قدیمیتر صداوسیما در کنار نیروهای جوان قرار داده شدند تا این جوانها با چموخم مدیریت در صداوسیما آشنا شوند.
تربیت در موسسههای وابسته به سازمان اطلاعات سپاه و سپس تسخیر آنتن و صندلی مدیران شبکهها الگویی است که تغییرات چند سال اخیر در صداوسیما را توضیح میدهد. از زمان تأسیس شبکه افق و ورود رسمی نیروهای جدید سپاه، شبکههای صداوسیما یکبهیک به تسخیر این گروه جدید درآمدهاند. محمد سرشار از سازمان تبلیغات اسلامی در اردیبهشت 94 مدیر شبکه کودک شد. در خرداد 95 سلیم غفوری از «اتحادیه امت واحده» وابسته به سپاه به مدیریت شبکه مستند رسید. آذر 96 تغییرات به شبکه 4 رسید و مسعود معینی پور به مدیریت این شبکه منصوب شد. علی فروغی، مجید زینالعابدین و جواد رمضاننژاد نیز در اردیبهشت و تیرماه 97 به ترتیب به مدیریت شبکههای سه، یک و پنج رسیدند.
علی قنواتی که خود زمانی مدیرعامل منصوب محمدباقر قالیباف در گروه مجلات همشهری بود در توصیف عملکرد این گروه در توییتر نوشته است: «افق، اوج، سراج و مؤسسه دزد نام شهید آوینی، غیرشفافترین و درنتیجه شک نکنید فاسدترین مؤسسات فرهنگی کشورند. کار آنها هم چیزی نیست جز تولید خزعبل به نام جبهه موهوم فرهنگی انقلاب! هزاران میلیارد بیتالمال را بدون تشریفات قانونی به جیب میزنند. کثافت خزعبل را درآوردهاند!»
این تغییرات جدید از سوی سپاه منطبق بر تأکید رهبر ایران بر تربیت مدیران «جدید، حزباللهی و همسو» در همه بخشهای نظام جمهوری اسلامی است. صرف هزینه گزاف و بدون حساب و کتاب برای تولید محتوا درباره موضوعاتی که مطلوب رهبر ایران است جذابیت پنهانی است که سبب انسجام فعالیتهای این گروه جدید شده است. هرچند گروه جدید سرمست از فتح صندلیهای مدیریتی، برنامه خود را در راستای تحقق «نسل دوم انقلاب» و ترویج «الگوی ایرانی-اسلامی پیشرفت» و «سبک زندگی ایرانی-اسلامی» فرمولبندی میکنند ولی در حقیقت پول بسیار زیاد و حاشیه امنیتی بالا، نخ تسبیحی است که این گروه جدید از مدیران و برنامهسازان را در کنار هم قرار داده است. «بتشکنی» این مدیران سپاهی شاید برای رهبر جمهوری اسلامی نشانه شهامت جوانان حزباللهی باشد ولی برای این جوانان صرفاً «تجارتی پرسود» است.